زمان تقریبی مطالعه: 22 دقیقه
 

انواع اسراف





مفهوم اسراف در قرآن مصادیق متعددی دارد که در معنای همه، نوعی تجاوز از حدّ اعتدال وجود دارد، در ذیل به بعضی از انواع اسراف ذکر می‌شود.


۱ - اسراف عقیدتی



در آیاتی، انکار خداوند و پیامبران، شرک به خدا و بت ‏پرستی و ایمان نیاوردن به آیات الهی اسراف معرفی شده، آن را موجب بروز دشواری های فراوان در زندگی دنیا و عامل نابینایی انسان در آخرت و گرفتاری در عذاب دردناک و ماندگار می‏ شمارد.
[۳] نمونه، ج ۱۵، ص ۳۰۷.
[۵] جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۴، ص ۸۷؛ مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۶۴.

در آیات ۳۴- ۳۵ غافر پس از طرح دفاع مؤمن آل‏فرعون از موسی علیه السلام، منکران نبوّت، مسرف و شکاک خوانده شده‏اند:«كَذلكَ یضِلُّ اللّهُ مَن هُو مُسرفٌ مُرتاب».
و جدال و اشکالهای بی‏دلیل آنان در آیات الهی، موجب بسته شدن دل آنها برای پذیرش حقیقت دانسته شده است:«كَذلِكَ یطبَعُ اللَّهُ عَلی‏ كُلّ قَلبِ مُتَكَبّرٍ جَبّار».
در همین سوره با درخواست فرعونیان، مبنی بر کفر به خدای یگانه مخالفت ورزیده، پشتوانه آنان را در دنیا و آخرت، سست و بی‏پایه می‏شمرد، زیرا همه ما به سوی خداوند بازگشته، مسرفان در آن هنگام به آتش الهی دچار خواهند گشت: «و أنَّ المُسرِفینَ هُم أَصحبُ النّار». آیات آغازین سوره انبیاء نیز مسرفان را مخالفان انبیا در طول تاریخ و ستمگر وصف می‏کند و به سرانجام هلاکتبارشان‏ اشاره دارد: «و أَهلَکنَا المُسرِفین».
در آیات ۱۳- ۱۹ یس نیز دو تن از فرستادگان پیامبران در محاجّه با قوم خود که با آنان به مخالفت برخاسته و به قتل و شکنجه تهدیدشان کرده بودند، آنان را قومی اسرافکار می‏نامند:«بَل أَنتُم قَومٌ مُسرِفون». با این همه، اسرافکاری اعتقادی انسانها، مانع از فرود آمدن وحی بر آنان نیست: «أَفنضرِبُ عَنكُم الذِّکرَ صَفحًا أَن کنتُم قَومًا مُسرِفین».

۲ - اسرافِ اخلاقی و رفتاری



ارتکاب گناهان و گرایش به مادّیات و قطع علاقه از خداوند، موجب خروج انسان از راه حق شده، او را در یکی از منازل تاریک اسراف قرار می‏دهد. خداوند در آیه ۵۳ زمر گنهکارانی که جان خویش را در معرض اسراف قرار داده‏اند، به توبه فرا می‏خواند و آنان را از یأس و ناامیدی پرهیز و به ایشان وعده آمرزش می‏دهد:«قُل یعِبادِی الّذینَ أَسرَفوا عَلی‏ أَنفسِهِم لَاتَقنَطوا مِن رَحمةِ اللّهِ إِنّ اللّهَ یغفِرُ الذُّنوبَ جَمیعًا ...».
برای آیه شأن نزول های خاصی مطرح شده است؛ امّا هیچ یک موجب انحصار آن در مورد خاصی نمی‏شود و شمول آن را بر همه مسلمانان و هر نوع خطا و گناهی از بین نمی‏برد
[۱۳] التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص ۲- ۳.
[۱۴] نمونه، ج ۱۵، ص ۳۰۸.
، بر همین اساس، پیامبر صلی الله علیه و آله در تفسیر این آیه فرموده‏اند:«بل للمسلمین عامة».
خداوند در آیه ۱۲ یونس کسی را که هنگام بلا و مصیبت از خداوند یاری می‏طلبد و در وقت آسایش و راحتی از یاد او غافل می‏شود، از مسرفانی می‏شمارد که اعمال زشت خود را زیبا می‏پندارند:«كَذلكَ زُینَ لِلمُسرِفینَ مَا كَانوا یعمَلون». برخی، توجه بیش از حدّ به امور غیر مهم، چون مسائل دنیایی در مقابل امور آخرتی و اصالت بخشیدن به دنیا در مقابل خدا را نوعی اسراف شمرده‏اند؛ مانند کسی که سرمایه‏ای گران را در برابر امری ناچیز هدر دهد.
[۱۷] التفسیر الکبیر، ج ۱۷، ص ۵۲- ۵۳.

از دیگر مصادیق اسراف در زمینه امور اخلاقی، انحراف جنسی است.
[۱۸] مجمع‏البیان، ج ۴، ص ۶۸۴- ۶۸۵.
قوم لوط، نخستین کسانی بودند که از زنان روی‏ گردانده، به همجنس ‏بازی گراییدند. حضرت لوط علیه السلام در آیات ۸۰-۸۱ اعراف آنان را از ارتکاب این عمل زشت، پرهیز داده، از اسرافکاران می‏شمرد:«بَل أَنتُم قَومٌ مُسرِفون». در ادامه این آیات و در آیات ۳۲-۳۴ ذاریات به سرانجام رقّتبار آن قوم اشاره می‏کند: «لِنُرسِلَ عَلیهِم حِجارَةً مِن طِینٍ مُسوَّمةً عِندَ رَبِّكَ لِلمُسرِفین». خداوند، فرشتگان عذاب را با سنگهایی ویژه بر سرآنان فرو فرستاد و همه مسرفان را نابود کرد.
[۲۱] التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۲۱۸.

هرگونه رفتار نادرست و خارج از حدّ اعتدال نیز در فرهنگ قرآن، اسراف شمرده شده است
[۲۲] راهنما، ج ۳، ص ۱۰۴.
؛ در آیه ۱۴۷ آل‌عمران مردان الهی و یاران پیامبران، از خداوند درباره گناهان خود و افراط و تفریط در کارهای خویش، طلب آمرزش کرده و ثبات قدم و پیروزی بر قوم کافران را از او درخواست می‏کنند:«رَبَّنا اغفِرلَنا ذُنوبَنا و إِسرافَنا فِی أَمرِنا».
برخی تعبیر «إسرافنا فِی أَمرِنا» را به معنای گناهان کبیره دانسته‏اند
[۲۴] جامع‏البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۱۶۰.
[۲۵] التفسیرالکبیر، ج ۹، ص ۲۸.
؛ ولی اطلاق واژه «اسراف» و «امر» با محدود ساختن آن منافات دارد، بنابراین در آیه پیشگفته، هرگونه خروج از حدّ اعتدال بر اثر جهل و غفلت یا از روی عمد، نکوهش شده است.
[۲۶] مجمع‏البیان، ج ۲، ص ۸۵۵.
خداوند در آیه ۲۸ کهف از پیامبر صلی الله علیه و آله می‏خواهد به سوی کسانی نگراید که غفلت بر قلبشان چیره شده و از هوای نفس پیروی می‏ کنند:«و لَا تُطِع مَن أَغفَلنا قَلبهُ عَن ذِکرِنا واتّبعَ هَواهُ و كَانَ أَمرُه فُرُطًا». خداوند این اشخاص را به افراطکاری و اسراف وصف کرده است.
[۲۹] مجمع‏البیان، ج ۶، ص ۷۱۹.
[۳۰] تفسیر ماوردی، ج ۳، ص ۳۰۲.
برخی تعبیر «وَ كَانَ أَمرُه فُرُطًا» را به معنای نابودی یا مخالفت با حق دانسته‏اند
[۳۱] جامع‏البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۹۵.
؛ امّا گویا گمراهی و نابودی، نتیجه افراط بوده و مخالفت با حق نیز از مصادیق آن است.

۳ - اسراف اجتماعی



استبداد، خودکامگی، استکبار، استثمار، خونریزی، ستم و هرگونه فساد اجتماعی از مصادیق بارز اسراف به شمار می‏رود.
[۳۲] نمونه، ج ۱۵، ص ۳۰۷.
خداوند در سوره مائده، پس از بیان نزاع هابیل و قابیل که سرانجام آن تحقق نخستین فساد بر روی زمین بود، بنی‌اسرائیل را از ریختن خون بی‏گناهان و فساد بر زمین نهی کرده و از فسادهای اجتماعی آنان به اسراف تعبیر می‏کند:«ثُمّ إِنّ كَثیرًا مِنهُم بَعدَ ذلكَ فِی‏الأَرضِ لَمُسرِفون».
مفسران در توضیح اسرافکاری بنی‏اسرائیل، مواردی را بر شمرده‏اند: حلال شمردن حرامهای الهی، قتل و خونریزی، کفر و شرک، مخالفت با پیامبران، پیروی از هوای نفس، ارتکاب گناهان و هرگونه تجاوز به حریم حق و حقیقت.
[۳۴] جامع‏البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۲۷۹.
خداوند در این آیه، قانون شکنی و سرپیچی از دستورهای الهی را مصداق اسراف شناسانده است.
[۳۶] راهنما، ج ۴، ص ۳۵۴.
به تصریح قرآن، حکمِ قضایی اسراف و فساد در جامعه، اعدام و تبعید است.در آیه ۸۳ یونس به ترس و نگرانی یاران موسی علیه السلام از فرعون و سپاهیانش اشاره شده، فرعون را مستبدّی برتری‏جو می‏شمرد که در زمره مسرفان است:«إِنّ فِرعَونَ لَعالٍ فِی‏الأَرضِ و إِنّهُ لَمنَ المُسرِفین». فرعون با ادعای خدایی و ارتکاب قتل و ستم بسیار و عصیان و طغیان آشکار در برابر خداوند، از مصادیق بارز مسرفان به شمار می‏رود. آیات ۳۰-۳۱ دخان نیز به نجات بنی‏اسرائیل از عذابها و شکنجه‏های فرعونیان اشاره کرده و فرعون را مردی متکبّر و اسرافکار خوانده است: «إِنّهُ کانَ عالِیا مِنَ المُسرِفین».
حضرت صالح علیه السلام در آیات ۱۴۱-۱۵۲ شعراء با اندرز قوم ثمود، آنان را به تقوای الهی و اطاعت از پیامبر خدا فرا می‏خواند. سپس آنان را از پیروی مسرفان پرهیز داده، این گروه را مفسد در زمین می‏شناساند که هیچ‏گاه به اصلاح امور اقدام نمی‏کنند:«و لَا تُطیعُوا أَمرَ المُسرِفینَ الَّذینَ یفسِدونَ فِی‏الأَرضِ و لَا یصلِحون». مفسران، بزرگان و رؤسای قوم ثمود را مصداق اسرافکاران در این آیات دانسته و تجاوز و افساد آنان را موجب حلول عذاب الهی شمرده‏اند، زیرا فساد، همواره عذاب خداوند را در پی دارد.

۴ - اسراف قضایی و کیفری



داوری و قضاوت ناعادلانه که گاه بر کذب و دروغ استوار است، از مصادیق اسراف به شمار می‏رود. مؤمن آل‏فرعون در آیه ۲۸ غافر پیش از بیان اسراف اعتقادی فرعونیان، به اسراف آنان در قضاوت اشاره می‏کند.
[۴۳] نمونه، ج ۱۵، ص ۳۰۷.
او پس از صدور حکم اعدام برای موسی، خطاب به فرعونیان می‏گوید: آیا می‏خواهید مردی را به سبب اعتقاد به خدای یگانه بکشید، درحالی‏که ادلّه روشنی از سوی پروردگارتان برای شما آورده است؟ ...
خداوند اسرافکار و بسیار دروغگو را هدایت نمی‏کند:«إِنّ اللّهَ لَایهدِی مَن هو مُسرِفٌ كَذّاب». برخی نیز این سخن مؤمن آل‏فرعون را درباره موسی علیه السلام دانسته‏اند که اگر وی به راستی قصد دارد با ادعای دروغین نبوّت، به اسراف و فساد در جامعه بپردازد، بدانید که خداوند هیچ‏گاه مسرفان دروغگو را با معجزات گوناگون، حمایت نکرده و در مسیر گمراهی موفقشان نمی‏گرداند.
[۴۵] مفاهیم اخلاقی، ص ۳۵۶- ۳۵۷.
در این صورت، این کاربرد اسراف نیز از مصادیق اجتماعی آن به شمار خواهد رفت.
مجازات مجرم از منظر قرآن باید عادلانه و به اندازه جرم او باشد
[۴۶] التحقیق، ج ۵، ص ۱۱۱،« سرف».
[۴۷] الوجوه والنظائر، ج ۱، ص ۶۳.
؛ خداوند در آیه ۳۳ اسراء از کشتن بی‏گناهان نهی کرده و در صورت ارتکاب قتل، برای ولی مقتول حقّ قصاص در نظر گرفته است؛ امّا اسراف در اجرای حکم را ممنوع می‏شمارد:«فَلَا یسرِف فِی‏القَتِل إِنّهُ کانَ مَنصورًا». اسراف در اجرای حکمِ قصاص، شامل‏هریک از موارد زیر می‏شود: کشتن شخصی غیر از قاتل
[۴۹] تفسیرماوردی، ج ۳، ص ۲۴۱.
[۵۰] الکافی، ج ۷، ص ۳۷۱.
، کشتن بیش از یک نفر در برابر هر قتل
[۵۱] الدرالمنثور، ج ۵، ص ۲۸۲.
[۵۲] التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۲۰۳.
، مگر در صورت مشارکت چند نفر در آن، مُثله کردن و قطعِ اعضای بدن قاتل پس از قصاص
[۵۴] جامع‏البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۱۰۵- ۱۰۶.
[۵۵] الکافی، ج ۷، ص ۳۷۱.
، کشتن قاتل پیش از صدور حکم قاضی
[۵۶] الدرالمنثور، ج ۵، ص ۲۸۴.
، کشتن قاتل به شیوه‏ای دردناک‏ تر از کشتن مقتول
[۵۷] الدرالمنثور، ج ۵، ۲۸۳
و کشتن قاتل پس از عفو وی از جانب ولی مقتول و گرفتن دیه از او.
[۵۸] تفسیر ماوردی، ج ۳، ص ۲۴۱.


۵ - اسراف اقتصادی



این نوع اسراف، مصادیق گوناگونی دارد.

۵.۱ - اسراف در مصرف


«... كُلوا واشرَبوا و لَا تُسرِفوا إِنّهُ لَا یحبُّ المُسرِفین». خداوند در این آیه پس از بیان جواز عمومی در مصرف
[۶۰] مجمع‏البیان، ج ۴، ص ۶۳۸.
، از اسراف نهی و در ادامه، از تحریم امور حلال نیز منع کرده است، بر همین اساس، در بیان مقصود از این‏گونه اسراف، دو وجه نقل شده است: اسراف در خوردن و آشامیدن و زیاده‏روی در حرام شمردن نعمتهای الهی.
[۶۱] جامع‏البیان، مج ۵، ج ۸، ص ۲۱۳- ۲۱۴.
خداوند با بیان عدم تعلّق محبّت الهی به اسرافکاران، به حرمت اسراف اشاره
[۶۲] التحقیق، ج ۵، ص ۱۱۱.
[۶۳] عوائدالایام، ص ۶۱۵.
و مسرفان را سرزنش می ‏کند
[۶۴] مجمع‏البیان، ج ۴، ص ۶۳۸.
؛ البته مقدار محرومیت اسرافکاران از محبت الهی به نوع و میزان اسراف آنان بستگی دارد
[۶۵] التحریر والتنویر، ج ۸، ص ۱۲۳.
، بر همین اساس، برخی برای اسراف دو نوع حکم شرعی ذکر کرده‏اند: کراهت در موارد خفیف و حرمت در موارد دیگر. برخی چون تفکیک میان این دو نوع اسراف برایشان روشن نبوده، آیه پیشگفته را به دلیل عدم حرمت همه اقسام اسراف، منسوخ پنداشته‏اند.
[۶۷] التحریر و التنویر، ج ۸، ص ۱۲۳.
این درحالی است که فقیهان در حرمت قدر متیقّن اسراف، اجماع دارند، تا آنجا که می‏توان آن را از ضروریات دین شمرد. برخی نیز آن را از گناهان کبیره شمرده‏اند.
[۶۸] عوائد الایام، ص ۶۱۵، ۶۱۹.

اسراف در مصرف، به یکی از گونه‏های ذیل است:
۱_تضییع و اتلاف هرگونه شی‏ء قابل استفاده.
[۶۹] عوائد الایام، ص ۶۳۳- ۶۳۵.
[۷۰] الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۴۴.

۲_بدون استفاده گذاردن هرگونه سرمایه.
[۷۱] عوائدالایام، ص ۶۳۳- ۶۳۵.

۳_مصرف اشیا به نحوی که فایده مادّی یا معنوی به بار نیاورد.
۴_مصرف بیش از میزان درآمد به نحوی که در شأن او نباشد؛ مانند خرید وسایل تزیینی برای کسی که توان‏ تأمین معاش خود را ندارد
[۷۲] الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۴۴.
[۷۳] عوائدالایام، ص ۶۳۳- ۶۳۵.
، از همین رو امام صادق علیه السلام کسی را که برای مصرف بیش از درآمد خود، دست نیاز به سوی دیگران دراز کند مسرف خوانده است.
۵_مصرف بیش از حدّ و افزون بر نیاز؛ مانند خرید چند خانه یا پرخوری.
[۷۵] الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۴۴.
[۷۶] عوائدالایام، ص ۶۳۳- ۶۳۵.

افزون بر این موارد، هرگونه مصرف سرمایه در راه گناه
[۷۷] الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۴۴.
[۷۸] تفسیر المنار، ج ۸، ص ۱۳۸.
[۷۹] مجمع‏البیان، ج ۴، ص ۶۳۸.
یا در نظر گرفتن ارضای شهوات در رفع نیازهای جسمانی
[۸۰] التحریر والتنویر؛ ج ۸، ص ۱۲۴.
[۸۱] الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۴۴.
، نیز از دیدگاه دینی مصداق اسراف شمرده می‏شود.
روایاتی که مصرف زیاد در اموری چون استعمال عطر، روشنایی، خوراک، وضو، حج و عمره را اسراف نشمرده ناظر به عدم تحقق اسراف در این امور نیست، بلکه به اهمیت و مطلوبیت بیش از حدّ آنها اشاره دارد.
[۸۲] عوائد الایام، ص ۶۳۶- ۶۳۷.
اسراف، هرچند بسیار اندک باشد، اگر برای انسان زیانبار باشد، حرام است
[۸۳] احکام‏القرآن، ج ۳، ص ۵۲.
و حکم «انَّهُ لَایحِبُّ المُسرِفینَ» افرادی را نیز دربرمی‏گیرد که زمینه اسراف را برای دیگران مهیا می‏کنند.
[۸۴] الفرقان، ج ۸- ۹، ص ۸۵.


۵.۲ - اسراف در حقوق دیگران


تجاوز به حقوق دیگران در دو بخش حقوق عمومی و خصوصی، از مصادیق روشن اسراف اقتصادی است:
۱_حقوق عمومی:
«و ءَاتِ ذَا القُربی‏ حَقّهُ والمِسكَین و ابنَ‏السَّبیلِ و لَاتُبذِّر تَبذِیرًا إِنّ المُبَذِّرینَ كَانوا إِخونَ الشَّیطینِ و كَان الشَّیطنُ لِربّهِ كَفورًا». خداوند در این آیات به اعطای بخشی از اموال عمومی به نزدیکان پیامبر صلی الله علیه و آله، بیچارگان و در راه‏ماندگان دستور داده است. سپس از تبذیر نهی کرده و مبذّران را برادران شیاطین خوانده و ناسپاسی شیطان را یادآور شده است. مفسران در این آیه، مصادیق متعددی برای تبذیر بیان کرده‏اند: توزیع اموال در راه باطل
[۸۶] جامع‏البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۹۵.
و معصیت و فساد، صرف دارایی از روی ریا و فخرفروشی
[۸۷] کشف‏الاسرار، ج ۵، ص ۵۴۴.
به شکل غیر عادلانه
[۸۸] جامع‏البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۹۵.
، خارج از چارچوب و برنامه معین
[۸۹] التحقیق، ج ۱، ص ۲۳۷،« بذر».
و بدون در نظر گرفتن مصالح و منافع
[۹۱] مجمع‏البیان، ج ۶، ص ۶۳۳.
و به‏طور کلّی هر نحوه‏ای از توزیع که با دستورهای خداوند مخالف بوده
[۹۲] تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۸.
و به نابودی دارایی منجر شود.
[۹۳] التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص ۱۹۳- ۱۹۴.

حرمت تبذیر، به اموال عمومی اختصاص نداشته، آیه پیشگفته قابلیت تعمیم به هر مورد مشابه دیگر را دارد، بنابراین، هرکس دارایی خود یا دیگران را در مسیری نادرست و به شکلی ناشایست، توزیع یا مصرف کند، مبذّر است.
[۹۴] تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۶۱.
برخی از فقیهان اهل‌سنت به استناد آیه پیشگفته، به لزوم حَجْر مبذّر (منع او از مصرف مبذّرانه اموالش) قائل شده‏اند؛ امّا ابوحنیفه به این دلیل که از مبذّر تکلیف ساقط نیست، حَجر وی را جایز نمی‏شمرد
[۹۵] احکام‏القرآن، ج ۳، ص ۲۹۲.
[۹۶] تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۶۲.
، در هر حال، خداوند در این آیه، مبذّر را پیرو شیاطین و همکار آنها در افساد در زمین و همراه شیاطین در آتش جهنّم دانسته و علّت آن را کفران نعمت و ناسپاسی پروردگار می‏شمرد.
[۹۷] تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۶۲.
[۹۸] مجمع‏البیان، ج ۶، ص ۶۳۴.
[۹۹] احکام‏القرآن، ج ۳، ص ۲۹۳.

۲_حقوق خصوصی:
«وابتَلُواالیتمی‏ ... فَإِن ءَانَستُم مِنهُم رُشدًا فَادفَعوا إِلَیهِم أَمولُهم و لَا تأكُلوها إِسرافًا و بِدارًا أَن یکبَروا و مَن کانَ غَنِیا فَلیستَعفِف و مَن کانَ فَقیرًا فَلیأكُل بِالمَعروف ...». در این آیه، تصرّف نامشروع در اموال یتیم، اسراف شمرده شده و سرپرست یتیم از امور ذیل، منع می‏شود: استفاده از مال یتیم در صورت بی‏نیازی، استفاده از آن بیش از حدّ نیاز، استفاده بیش از اجرت عمل نگهداری یتیم، و ممانعت از پرداخت مال یتیم به وی از ترس آنکه مانع از استمرار استفاده ولی از آن شود.خداوند از سوی دیگر استفاده درست و عادلانه از مال یتیم را برای سرپرستی که فقیر باشد، جایز شمرده است.
[۱۰۳] التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۹۰.
[۱۰۴] تفسیر قرطبی، ج ۵،، ص ۲۸.

۳_اسراف در انفاق:
«والّذینَ إِذا أَنفَقوا لَم یسرِفوا و لَم یقتُروا و کانَ بَینَ ذلكَ قَواماً». خداوند در وصف بندگان مقرّب خود می‏فرماید:آنان هرگاه انفاق کنند نه اسراف دارند و نه سختگیری، بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالی را پیش می‏گیرند. منظور از تقتیر در انفاق، بخل و نپرداختن حقوق واجب الهی به مستحقان است.
[۱۰۶] جامع‏البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۴۸.
[۱۰۷] الدرالمنثور، ج ۶، ص ۲۷۵.
درباره مقصود از اسراف در انفاق، اقوال زیر ذکر شده است: انفاق در راه معصیت و گناه
[۱۰۸] تفسیر ماوردی، ج ۴، ص ۱۵۵.
[۱۰۹] الوجوه والنظائر، ج ۱، ص ۶۳.
[۱۱۰] تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۱۷.
، انفاق از روی ریا و فخرفروشی
[۱۱۱] الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۴۴.
[۱۱۲] التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۰۹.
، و انفاق بیش از حدّ
[۱۱۳] جامع‏البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۴۸.
[۱۱۴] تفسیر ماوردی، ج ۴، ص ۱۵۶.
به‏گونه‏ای که موجب ناتوانی انسان از انجام دادن دیگر کارهای واجب خود شود.
خداوند در آیه ۲۱۹ بقره به تبیین حد اعتدال در انفاق پرداخته و می‏فرماید: از تو می‏پرسند: چه چیزی انفاق کنند؟ بگو: از مازاد نیازمندی خود. نیز در آیه ۲۹ اسراء برای روشن شدن حدّ اعتدال در انفاق، مَثَلی برای پیامبر صلی الله علیه و آله بیان می‏ کند که هرگز دستت را بر گردنت زنجیر مکن (کنایه از ترک انفاق‏) و آن را یکسره مگشای که نکوهیده و درمانده نشینی.
میان نهی از اسراف در امور خیر، و سفارش به انفاق و ایثار، هیچ‏گونه تعارضی نیست، زیرا مصداق اسراف در امور خیر، جایی است که انسان بر اثر زیاده‏روی در عمل خیر، از رسیدگی به امر مهم دیگری فرومانَد یا آن عمل خیر را به‏گونه‏ای برآوَرد که مطلوب خداوند واقع نشود، بر همین اساس، پیامبر صلی الله علیه و آله می‏فرماید: هرکس نابجا انفاق کند، اسراف کرده و هرکس در جای خود از انفاق روی گرداند بخل ورزیده است. امام صادق علیه السلام نیز می‏فرماید: بسا فقیری که اسرافکارتر از ثروتمندان باشد، زیرا فقیر اگر انفاق کند، نابجا انفاق کرده است؛ ولی ثروتمند از آنچه خدا به او داده انفاق می‏کند.
[۱۱۷] الکافی، ج ۴، ص ۵۵.
اگر عمل خیر به این حدّ برسد دیگر نمی‏توان آن را خیر نامید.
آیه ۱۴۱ انعام پس از بیان جواز استفاده از ثمره زراعت و وجوب پرداخت حق مستحقان، از اسراف نهی می‏کند: «... كُلوا مِن ثَمرِهِ إذا أَثمرَ و ءَاتوا حَقّهُ یومَ حَصادِهِ و لَا تُسرِفوا إنّهُ لَایحبُّ المُسرِفین». در شأن نزول این آیه گفته‏اند: برخی مسلمانان بیش از حدّ لازم به انفاق می‏ پرداختند و خود، در امرار معاش با مشکل مواجه می‏شدند، ازاین‏رو خداوند زیاده‏روی در انفاق را نهی و نکوهش می‏کند.
[۱۱۹] جامع‏البیان، مج ۵، ج ۸، ص ۸۱.

بر همین اساس، پیامبر صلی الله علیه و آله افراط در انفاق را چون ممانعت از پرداخت حدّ واجب آن، ناپسند دانسته است.
[۱۲۱] تفسیر ماوردی، ج ۲، ص ۱۷۸.
البته منظور از اعطای حق مستمندان، پرداخت خصوص زکات واجب نیست، زیرا سوره انعام در مکه و پیش از نزول حکم زکات نازل شده است، بنابراین، مطلق انفاق به تهیدستان را در بر می‏گیرد. درباره معنای «لَا تُسرِفوا» در این آیه، آرای دیگری نیز نقل شده است: انفاق در راه گناه و معصیت
[۱۲۳] مجمع‏البیان، ج ۴، ص ۵۷۹.
، ممانعت از پرداخت حق تهیدستان
[۱۲۴] تفسیر ماوردی، ج ۲، ص ۱۷۸- ۱۷۹.
، اسراف در مصرف ثمره زراعت
[۱۲۵] تفسیر المنار، ج ۸، ص ۱۳۸.
، قرار دادن سهمی از محصول برای بتها و بتخانه‏ها
[۱۲۶] التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۲۱۴.
و نهی از گرفتن مال مردم، بیشتر از حدّ واجب (خطاب به متولّیان گرفتن زکات).
[۱۲۷] جامع‏البیان، مج ۵، ج ۸، ص ۸۲.


۶ - پانویس


 
۱. مجمع البیان، ج ۳، ص ۲۹۰.    
۲. مجمع البیان، ج ۹، ص ۶۱.    
۳. نمونه، ج ۱۵، ص ۳۰۷.
۴. طه(سوره۲۰)،آیه۱۲۴-۱۲۷    
۵. جامع البیان، مج ۱۲، ج ۲۴، ص ۸۷؛ مج ۱۳، ج ۲۵، ص ۶۴.
۶. غافر(سوره۴۰)،آیه۳۴ ۳۵    
۷. غافر(سوره۴۰)،آیه۳۴ ۳۵    
۸. غافر(سوره۴۰)،آیه۴۳    
۹. انبیا(سوره۲۱)،آیه۱    
۱۰. یس(سوره۳۶)،۱۳-۱۹    
۱۱. زخرف(سوره۴۳)،آیه۵    
۱۲. زمر(سوره۳۹)،آیه۵۳    
۱۳. التفسیر الکبیر، ج ۲۷، ص ۲- ۳.
۱۴. نمونه، ج ۱۵، ص ۳۰۸.
۱۵. مجمع‌البیان، ج ۸، ص ۷۸۵.    
۱۶. یونس(سوره۱۰)،آیه۱۲    
۱۷. التفسیر الکبیر، ج ۱۷، ص ۵۲- ۵۳.
۱۸. مجمع‏البیان، ج ۴، ص ۶۸۴- ۶۸۵.
۱۹. اعراف(سوره۷)،۸۰ ۸۱    
۲۰. ذاریات(سوره۵۱)،آیه۳۲ ۳۴    
۲۱. التفسیر الکبیر، ج ۲۸، ص ۲۱۸.
۲۲. راهنما، ج ۳، ص ۱۰۴.
۲۳. آل عمران(سوره۳)،آیه۱۴۷    
۲۴. جامع‏البیان، مج ۳، ج ۴، ص ۱۶۰.
۲۵. التفسیرالکبیر، ج ۹، ص ۲۸.
۲۶. مجمع‏البیان، ج ۲، ص ۸۵۵.
۲۷. مجمع‌البحرین، ج ۲، ص ۳۶۵.    
۲۸. کهف(سوره۱۸)،آیه۲۸    
۲۹. مجمع‏البیان، ج ۶، ص ۷۱۹.
۳۰. تفسیر ماوردی، ج ۳، ص ۳۰۲.
۳۱. جامع‏البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۲۹۵.
۳۲. نمونه، ج ۱۵، ص ۳۰۷.
۳۳. مائده(سوره۵)،آیه۳۲    
۳۴. جامع‏البیان، مج ۴، ج ۶، ص ۲۷۹.
۳۵. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۲۹۰.    
۳۶. راهنما، ج ۴، ص ۳۵۴.
۳۷. یونس(سوره۱۰)،آیه۸۳    
۳۸. مجمع‌البیان، ج ۵، ص ۱۹۲.    
۳۹. دخان(سوره۴۴)،آیه۳۰ ۳۱    
۴۰. شعراء(سوره۲۶)،آیه۱۴۱ ۱۵۲    
۴۱. مجمع البیان، ج ۷، ص ۳۱۳.    
۴۲. المیزان، ج ۱۵، ص ۳۰۶.    
۴۳. نمونه، ج ۱۵، ص ۳۰۷.
۴۴. غافر(سوره۴۰)،آیه۲۸    
۴۵. مفاهیم اخلاقی، ص ۳۵۶- ۳۵۷.
۴۶. التحقیق، ج ۵، ص ۱۱۱،« سرف».
۴۷. الوجوه والنظائر، ج ۱، ص ۶۳.
۴۸. اسراء(سوره۱۷)،آیه۳۳    
۴۹. تفسیرماوردی، ج ۳، ص ۲۴۱.
۵۰. الکافی، ج ۷، ص ۳۷۱.
۵۱. الدرالمنثور، ج ۵، ص ۲۸۲.
۵۲. التفسیر الکبیر، ج ۲، ص ۲۰۳.
۵۳. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۲۹۱.    
۵۴. جامع‏البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۱۰۵- ۱۰۶.
۵۵. الکافی، ج ۷، ص ۳۷۱.
۵۶. الدرالمنثور، ج ۵، ص ۲۸۴.
۵۷. الدرالمنثور، ج ۵، ۲۸۳
۵۸. تفسیر ماوردی، ج ۳، ص ۲۴۱.
۵۹. اعراف(سوره۷)،آیه۳۱    
۶۰. مجمع‏البیان، ج ۴، ص ۶۳۸.
۶۱. جامع‏البیان، مج ۵، ج ۸، ص ۲۱۳- ۲۱۴.
۶۲. التحقیق، ج ۵، ص ۱۱۱.
۶۳. عوائدالایام، ص ۶۱۵.
۶۴. مجمع‏البیان، ج ۴، ص ۶۳۸.
۶۵. التحریر والتنویر، ج ۸، ص ۱۲۳.
۶۶. الفروق اللغویه، ص ۱۱۵.    
۶۷. التحریر و التنویر، ج ۸، ص ۱۲۳.
۶۸. عوائد الایام، ص ۶۱۵، ۶۱۹.
۶۹. عوائد الایام، ص ۶۳۳- ۶۳۵.
۷۰. الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۴۴.
۷۱. عوائدالایام، ص ۶۳۳- ۶۳۵.
۷۲. الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۴۴.
۷۳. عوائدالایام، ص ۶۳۳- ۶۳۵.
۷۴. تفسیر عیاشی، ج ۲، ص ۱۳.    
۷۵. الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۴۴.
۷۶. عوائدالایام، ص ۶۳۳- ۶۳۵.
۷۷. الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۴۴.
۷۸. تفسیر المنار، ج ۸، ص ۱۳۸.
۷۹. مجمع‏البیان، ج ۴، ص ۶۳۸.
۸۰. التحریر والتنویر؛ ج ۸، ص ۱۲۴.
۸۱. الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۴۴.
۸۲. عوائد الایام، ص ۶۳۶- ۶۳۷.
۸۳. احکام‏القرآن، ج ۳، ص ۵۲.
۸۴. الفرقان، ج ۸- ۹، ص ۸۵.
۸۵. اسراء(سوره۱۷)،آیه۲۶-۲۷    
۸۶. جامع‏البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۹۵.
۸۷. کشف‏الاسرار، ج ۵، ص ۵۴۴.
۸۸. جامع‏البیان، مج ۹، ج ۱۵، ص ۹۵.
۸۹. التحقیق، ج ۱، ص ۲۳۷،« بذر».
۹۰. المیزان، ج ۱۳، ص ۸۰.    
۹۱. مجمع‏البیان، ج ۶، ص ۶۳۳.
۹۲. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۸.
۹۳. التفسیر الکبیر، ج ۲۰، ص ۱۹۳- ۱۹۴.
۹۴. تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۶۱.
۹۵. احکام‏القرآن، ج ۳، ص ۲۹۲.
۹۶. تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۶۲.
۹۷. تفسیر قرطبی، ج ۱۰، ص ۱۶۲.
۹۸. مجمع‏البیان، ج ۶، ص ۶۳۴.
۹۹. احکام‏القرآن، ج ۳، ص ۲۹۳.
۱۰۰. نساء(سوره۴)،آیه۶    
۱۰۱. مجمع‌البیان، ج ۳، ص ۱۶.    
۱۰۲. المیزان، ج ۴، ص ۱۷۳.    
۱۰۳. التفسیر الکبیر، ج ۹، ص ۱۹۰.
۱۰۴. تفسیر قرطبی، ج ۵،، ص ۲۸.
۱۰۵. فرقان(سوره۲۵)،آیه۶۷    
۱۰۶. جامع‏البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۴۸.
۱۰۷. الدرالمنثور، ج ۶، ص ۲۷۵.
۱۰۸. تفسیر ماوردی، ج ۴، ص ۱۵۵.
۱۰۹. الوجوه والنظائر، ج ۱، ص ۶۳.
۱۱۰. تفسیر قمی، ج ۲، ص ۱۱۷.
۱۱۱. الدرالمنثور، ج ۳، ص ۴۴۴.
۱۱۲. التفسیر الکبیر، ج ۲۴، ص ۱۰۹.
۱۱۳. جامع‏البیان، مج ۱۱، ج ۱۹، ص ۴۸.
۱۱۴. تفسیر ماوردی، ج ۴، ص ۱۵۶.
۱۱۵. مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۲۸۰.    
۱۱۶. مجمع‌البیان، ج ۷، ص ۲۸۰.    
۱۱۷. الکافی، ج ۴، ص ۵۵.
۱۱۸. انعام(سوره۶)،آیه۱۴۱    
۱۱۹. جامع‏البیان، مج ۵، ج ۸، ص ۸۱.
۱۲۰. تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۳۷۹.    
۱۲۱. تفسیر ماوردی، ج ۲، ص ۱۷۸.
۱۲۲. المیزان، ج ۷، ص ۳۶۳- ۳۶۴.    
۱۲۳. مجمع‏البیان، ج ۴، ص ۵۷۹.
۱۲۴. تفسیر ماوردی، ج ۲، ص ۱۷۸- ۱۷۹.
۱۲۵. تفسیر المنار، ج ۸، ص ۱۳۸.
۱۲۶. التفسیر الکبیر، ج ۱۳، ص ۲۱۴.
۱۲۷. جامع‏البیان، مج ۵، ج ۸، ص ۸۲.


۷ - منبع


دانشنامه موضوعی قرآن    


رده‌های این صفحه : اخلاق اسلامی | اسراف | رذائل اخلاقی




آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.